فلک
چون جوهر بالا رونده چهارمين مكان خود را زير گودى فلك الافلاك گرفت، فلكى كه نسبت به ما فوق خود محاط است و به آنچه در درون خودش- يعنى اطراف مركز جوهر گداخته شده- محيط است پديد آمد، و چون تجليات مفصل به اين جوهر مجملى كه كليد در بسته است؛ اقتضاى تفصيل آنچه از حقايق كه در آن است دارد، پس به واسطه اسم «مقدّر» منازل فرود آمدن از انوارى كه عبارت از منازل اسرار اسماء الهىاند مقدّر و معيّن گشت و برجها با حقايقشان و منازل انوار با دقايقشان تعيّن يافتند و اصول جواهر انوار علوى كلى جسمى؛ به واسطه طبيعت بلند فعلىشان خارج شدند، خارج شدنى طبيعى و وحدانى و نورى، و ارواح و انفاس نورياب گشته از اين فلك مظاهر خود را گرفتند و وجوه عقل اوّل كه سيصد و شصت وجه است- از گودى محيط فلك اطلس در اين فلك- تعيّن پذيرفت، در حالى كه اطلس واحد است و داراى وحدت كلى، و بسيط است و داراى بساطت نسبى كه همانند جوهر روحش- يعنى عقل اول- مىباشد، و انوار رحمت از سبحات و عظمت وجه رحمان- از عين عقل اول از مرتبه اسم «مدبر»- تجلى كرد.