افلاك و مداراتى كه براى نظم اين حركات لازم شمردند نه فلك كلى است و هر يك از هفت فلك بچند فلك ديگر تجزيه ميشود مثلا فلك چهارم فك خورشيد است يك فلك كلى است و بدو قسمت تجزيه ميشود و فلك پنجم كه فلك مريخ است و ششم كه از آن مشترى است و هفتم كه از آن زحل است هر يك سه قسمت ميشوند و فلك عطارد و ماه هر يك بچهار فلك و منجمين فرنگستان بى‌آنكه آسمان جسمانى ثابت كنند اين مدارات و حركات را انكار ندارند و بالجمله نتيجه وجود افلاك را معتقدند و اصل آن را منكر مانند كسى كه ميبيند قطعه ابراز پيش مرغ پرنده دور ميشود نميداند حركات ابراست يا پرنده و مجموع اين افلاك نه‌گانه پس از تجزيه بيست و چهار فلك ميشوند.قمر و عطارد هر يك را چهار فلك و زهره را سه و خورشيد را دو فلك و هر يك از سه كوكب ديگر را سه فلك و با اضافه هشتم و نهم ميشود.